×
اطلاعات بیشتر باشه، مرسی برای ارائه بهترین تجربه کاربری به شما، ما از کوکی ها استفاده میکنیم

gegli

حرفهای دل

× متن های کوتاه ونغز و تک بيت های ادبی
×

آدرس وبلاگ من

rezasorkhabi.goohardasht.com

آدرس صفحه گوهردشت من

goohardasht.com/[email protected]

دوچرخه سواری با خدا

من در ابتدا خداوند را یک ناظر ؛ مانند یک رئیس یا یک قاضی میدانستم که دنبال شناسائی خطاها ئی است که من انجام داده ام و بدین طریق خداوند میداند وقتی که من مردم ؛ شایسته بهشت هستم و یا مستحق جهنم ...!

 

وقتی قدرت فهم من بیشتر شد؛ به نظرم رسید که گویا زندگی تقریبا مانند دوچرخه سواری با یک دوچرخه دو نفره است و دریافتم که خدا در صندلی عقب در پا زدن به من کمک میکند...

 

نمیدانم چه زمانی بود که خدا به من پیشنهاد داد جایمان را عوض کنیم؛ از آن موقع زندگی ام بسیار فرق کرد؛ زندگی ام با نیروی افزوده شده او خیلی بهتر شد؛ وقتی کنترل زندگی دست من بود من راه را می دانستم و تقریبا برایم خسته کننده بود ولی تکراری و قابل پیش بینی و معمولا فاصله ها را از کوتاهترین مسیر می رفتم...

 

اما وقتی خدا هدایت زندگی مرا در دست گرفت؛ او بلد بود...

از میانبرهای هیجان انگیز و از بالای کوهها و از میان صخره ها و با سرعت بسیار زیاد حرکت کند و به من پیوسته می گفت : � تو فقط پا بزن �.

 

من نگران و مظطرب بودم پرسیدم � مرا به کجا می بری ؟ �

او فقط خندید و جواب نداد و من کم کم به او اطمینان کردم !

 

وقتی می گفتم : � میترسم � . او به عقب بر میگشت و دستم را می گرفت و میفشرد و من آرام می شدم ...

 

او مرا نزد مردم میبرد و آنها نیاز مرا بصورت هدیه میدادند و این سفر ما، یعنی من وخدا ادامه داشت تا از آن مردم دور شدیم ...

 

خدا گفت : هدیه را به کسانی دیگر بده و آنها بار اضافی سفر زندگی است و وزنشان خیلی زیاد است؛ بنابراین من بار دیگر هدیهها را به مردمانی دیگر بخشیدم و فهمیدم � دریافت هدیه ها بخاطر بخشیدن های قبلی من بوده است � و با این وجود بار ما در سفر سبک تر است ...

 

من در ابتدا در کنترل زندگی ام به خدا اعتماد نکردم؛ فکر میکردم او زندگی ام را متلاشی میکند؛ اما او اسرار دوچرخه سواری � زندگی � را به من نشان داد و خدا میدانست چگونه از راههای باریک مرا رد کند و از جاهای پر از سنگلاخ به جاهای تمیز ببرد و برای عبور از معبرهای ترسناک پرواز کند...

 

ومن دارم یاد می گیرم که ساکت باشم و در عجیب ترین جاها فقط پا بزنم و من دارم ازدیدن مناظر و برخورد نسیم خنک به صورتم در کنار همراه دائمی خود � خدا � لذت میبرم و من هر وقتی نمیتوانم از موانع بگذرم؛ او فقط لبخند میزند و می گوید :  پا بزن...

 

  ضعیف‌الاراده کسی است که با هر شکستی بینش او نیز عوض شود.  

 

__._,_.___

.

دوشنبه 14 آذر 1390 - 12:39:41 PM

ورود مرا به خاطر بسپار
عضویت در گوهردشت
رمز عبورم را فراموش کردم

آخرین مطالب


فلسفه والیتاین


امید


چرخ بازیگر از این بازیچه ها بسیار دارد


طبیعت زیبا را با آین نقاشیها تجسم کنید


خدا نکنه چشم بخوره


هدیه به تویی که خیلی دوستت دارم


گروهای خونی چه خصوصیاتهاِیی دارند


میمونهای بند انگشتی


جنگلهای رويایی جهان


از سه نفر هرگز متتفر نباش


نمایش سایر مطالب قبلی
آمار وبلاگ

128188 بازدید

23 بازدید امروز

66 بازدید دیروز

259 بازدید یک هفته گذشته

Powered by Gegli Social Network (Gohardasht.com)

آخرين وبلاگهاي بروز شده

Rss Feed

Advertisements