×
اطلاعات بیشتر باشه، مرسی برای ارائه بهترین تجربه کاربری به شما، ما از کوکی ها استفاده میکنیم

gegli

حرفهای دل

× متن های کوتاه ونغز و تک بيت های ادبی
×

آدرس وبلاگ من

rezasorkhabi.goohardasht.com

آدرس صفحه گوهردشت من

goohardasht.com/[email protected]

زاهدی گفت خن چهار کس مرا تکان داد

زاهدی گوید: سخن چهار کس مرا سخت تکان داد. اول : مرد فاسدی از کنار من گذشت و من گوشه لباسم را جمع کردم تا به او نخورد و او گفت : ای شیخ خدا میداند که فردا حال ما چه خواهد بود! دوم : مستی دیدم که افتان و خیزان راه میرفت به او گفتم قدم ثابت بردار تا نیفتی. گفت تو با این همه ادعا قدم ثابت کرده ای؟ ... سوم: کودکی دیدم که چراغی در دست داشت گفتم این روشنایی را از کجا اورده ای؟ کودک چراغ را فوت کرد و آن را خاموش ساخت و گفت : تو که شیخ شهری بگو که این روشنایی کجا رفت؟ چهارم زنی بسیار زیبا که درحال خشم از شوهرش شکایت میکرد. گفتم اول رویت را بپوشان بعد با من حرف بزن. گفت من که غرق خواهش دنیا هستم چنان از خود بیخود شده ام که از خود خبرم نیست تو چگونه غرق محبت خالقی که از نگاهی بیم داری
دوشنبه 14 آذر 1390 - 9:28:14 PM

ورود مرا به خاطر بسپار
عضویت در گوهردشت
رمز عبورم را فراموش کردم

آخرین مطالب


فلسفه والیتاین


امید


چرخ بازیگر از این بازیچه ها بسیار دارد


طبیعت زیبا را با آین نقاشیها تجسم کنید


خدا نکنه چشم بخوره


هدیه به تویی که خیلی دوستت دارم


گروهای خونی چه خصوصیاتهاِیی دارند


میمونهای بند انگشتی


جنگلهای رويایی جهان


از سه نفر هرگز متتفر نباش


نمایش سایر مطالب قبلی
آمار وبلاگ

128465 بازدید

19 بازدید امروز

19 بازدید دیروز

237 بازدید یک هفته گذشته

Powered by Gegli Social Network (Gohardasht.com)

آخرين وبلاگهاي بروز شده

Rss Feed

Advertisements