×
اطلاعات بیشتر باشه، مرسی برای ارائه بهترین تجربه کاربری به شما، ما از کوکی ها استفاده میکنیم

gegli

حرفهای دل

× متن های کوتاه ونغز و تک بيت های ادبی
×

آدرس وبلاگ من

rezasorkhabi.goohardasht.com

آدرس صفحه گوهردشت من

goohardasht.com/[email protected]

و اما عشق


 

پیرمردی در بستر مرگ بود. در لحظات دردناک مرگ، ناگهان بوی عطر شکلات محبوبش از طبقه پایین به مشامش رسید. او تمام قدرت باقیمانده اش را جمع کرد و از جایش بلند شد. همانطور که به دیوار تکیه داده بود آهسته آهسته از اتاقش خارج شد و با هزار مکافات خود را به پایین پله ها رساند و نفس نفس زنان به در آشپزخانه رسید و به درون آن خیره شد. او روی میز ظرفی حاوی صدها تکه شکلات محبوب خود را دید و با خود فکر کرد یا در بهشت است و یا اینکه همسر وفادارش آخرین کاری که ثابت کند چقدر شیفته و شیدای اوست را انجام داده است و بدین ترتیب او این جهان را چون مردی سعادتمند ترک می کند. او آخرین تلاش خود را نیز به کار بست و خودش را به روی میز انداخت و یک تکه از شکلات ها را به دهانش گذاشت و با طعم خوش آن احساس کرد جانی دوباره گرفته است. سپس مجددادست لرزان خود را به سمت ظرف برد که ناگهان همسرش با قاشق روی دست او زد و گفت: دست نزن، آنها را برای مراسم عزاداری درست کرده ام

 

سه شنبه 15 آذر 1390 - 12:08:37 PM

ورود مرا به خاطر بسپار
عضویت در گوهردشت
رمز عبورم را فراموش کردم

آخرین مطالب


فلسفه والیتاین


امید


چرخ بازیگر از این بازیچه ها بسیار دارد


طبیعت زیبا را با آین نقاشیها تجسم کنید


خدا نکنه چشم بخوره


هدیه به تویی که خیلی دوستت دارم


گروهای خونی چه خصوصیاتهاِیی دارند


میمونهای بند انگشتی


جنگلهای رويایی جهان


از سه نفر هرگز متتفر نباش


نمایش سایر مطالب قبلی
آمار وبلاگ

128586 بازدید

95 بازدید امروز

25 بازدید دیروز

301 بازدید یک هفته گذشته

Powered by Gegli Social Network (Gohardasht.com)

آخرين وبلاگهاي بروز شده

Rss Feed

Advertisements